محل تبلیغات شما



استقامت و پایداری بر ایمان ‍﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡةَ﴾[هود: ١١٢] پس هم‌چنان‌که فرمان یافته‌ای، استقامت و ایستادگی کن. این‌جا خطاب، متوجه پیامبر صلى الله عليه و سلم و امت اوست و فقط در مواردی خطاب، ویژه‌ی پیامبر صلى الله عليه و سلم است که دلیلی برای اختصاص آن به ایشان وجود داشته باشد؛ و گرنه، خطاب، متوجه پیامبر صلى الله عليه و سلم و امتش می‌گردد. استقامت بدین معناست که انسان مطابق فرمان الله متعال بر شریعتش ایستادگی و پایداری نماید. وَعَنْ أبي عمرو، وقيل أبي عمْرة سُفْيانَ بنِ عبد اللَّه رضي الله عنه قال: قُلْت: يا رسول اللَّهِ قُلْ لِي في الإِسلامِ قَولاً لا أَسْأَلُ عنْه أَحداً غيْرك. قال: قُل: آمَنْتُ باللَّهِ: ثُمَّ اسْتَقِمْ». [روایت مسلم][صحیح مسلم، ۳۸.] ترجمه:ابوعمرو یا ابوعمره، سفیان بن عبدالله رضي الله عنه می‌گوید: گفتم: ای رسول‌خدا! درباره‌ی اسلام سخنی به من بگو که غیر از تو، از کسی دیگری نپرسم. فرمود: بگو: به الله ایمان آوردم، سپس استقامت کن». شرح سفیان بن عبدالله رضي الله عنه به رسول‌الله صلى الله عليه و سلم گفت: سخنی به من درباره‌ی اسلام بگو که غیر از تو از کسی نپرسم»؛ یعنی: سخن واضح و جامعی که دیگر به پرسیدن از کسی نیاز نباشد. پیامبر صلى الله عليه و سلم به او فرمود: بگو: ایمان آوردم، سپس استقامت کن». منظور، فقط ادعای ایمان یا بر زبان آوردن آن نیست؛ چون برخی از مردم ادعا می‌کنند که به الله و آخرت ایمان آورده‌اند، اما در حیقیت ایمان ندارند. منظور، این است که در کنار ایمانِ زبانی یا ادعای ایمان، ایمان قلبی نیز ضروری‌ست؛ یعنی به‌زبان ایمان بیاورد و به‌قلب تصدیق کند و باورش به‌گونه‌ای راسخ باشد که شک و تردید به آن، راه نیابد؛ زیرا فقط ایمان قلبی و یا ایمان زبانی، به‌تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید با دل و زبان، یعنی با هر دو باشد. از این‌رو رسول‌الله صلى الله عليه و سلم هنگامی که مردم را به اسلام فرامی‌خواند، می‌فرمود:یَا أیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لا إله إلا الله تُفلِحُوا»؛[صحیح است؛ روایت: ابن خزیمه در صحیحش (۱۵۹)؛ ابن حبان در صحیحش (۶۵۶۲)؛ حاکم یعنی: ای مردم!لااله‌الاالله بگویید تا رستگار شوید»؛ یعنی به‌زبان این کلمه را بگویید و به‌قلب، تصدیق کنید. رسول‌الله صلى الله عليه و سلم به سفیان رضي الله عنه فرمود: بگو: به الله ایمان آوردم». این، شامل ایمان به وجود الله عز و جل و ایمان به ربوبیت و اسم‌ها و صفاتش و نیز ایمان به احکام و فرموده‌های او وهمه‌ی چیزهایی می‌شود که از سوی الله عز و جل آمده است. پس از این‌که به این‌ها ایمان آوردی، بر دین و شریعت الله استقامت نما و از آن منحرف نشو و چیزی به آن نیفزا یا چیزی از آن کم نکن. بر شهادتین استقامت و پایداری نما؛ بدین‌سان که بنده‌ی مخلص الله عز و جل و پیرو رسول‌الله صلى الله عليه و سلم باش. به نماز، زکات، روزه و حج و دیگر دستورهای دینی پايبندی کن. این رهنمود رسول‌خدا صلى الله عليه و سلم به سفیان بن عبدالله رضي الله عنه نشان می‌دهد که جایگاه استقامت و پایداری، پس از ایمان است و شرط قبول شدن کارهای نیک و شایسته، این است که بر پایه‌ی ایمان باشد؛ لذا اگر کردار ظاهری انسان، نیک و شایسته باشد، اما باطنش خراب، و یا در شک و تردید به‌سر برد و باور دورنی نداشته باشد، کردارش نفعی به او نمی‌رساند. علما: ایمان به الله را اساسی‌ترین شرط پذیرش عبادت‌ها و اعمال نیک دانسته‌اند؛ یعنی برای این‌که عمل نیک کسی قبول شود، باید به وجود الله عز و جل و همه‌ی چیزیهایی که از سوی او آمده است، ایمان داشته باشد. از این حدیث چنین برداشت می‌شود که انسان باید هر عملی را با این احساس انجام دهد که آن را برای الله، به توفیق الله و مطابق فرمان الله به انجام می‌رساند؛ زیرا پس از ایمان به الله عز و جل تنها به یاری و توفیق اوست که می‌تواند بر دینیش استقامت کند. خلاصه اینکه سه نکته شد. ۱ عمل را خالصانه برای الله انجام دهد. ۲ توفیق عمل را از سوی الله بداند. ۳ و مطابق شریعت الله، عمل کند.


ایمان، اسلام، احسان، علامات قیامت
عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال: بینما نحن عند رسول الله صلى الله عليه و سلم ذات یوم، إذ طلع علینا رجل شدید بیاض الثیاب، شدید سواد الشعر، لا یرى علیه أثر السفر، ولا یعرفه منا أحد، حتى جلس إلى النبی صلى الله عليه و سلم ، فأسند ركبتیه إلى ركبتیه، ووضع كفیه على فخذیه، وقال: یا محمد! أخبرنی عن الإسلام. قال: "الإسلام: أن تشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله، وتقیم الصلاة، وتؤتی اكاة، وتصوم رمضان، 
وتحج البیت إن استطعت إلیه سبیلا". قال: صدقت. فعجبنا له یسأله ویصدقه!. قال: فأخبرنی عن الإیمان. قال:" أن تؤمن بالله، وملائكته، وكتبه، ورسله، والیوم الآخر، وتؤمن بالقدر خیره وشره". قال صدقت. قال: فأخبرنی عن الإحسان. قال: "أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه یراك". قال: فأخبرنی عن الساعة. قال: "ما المسؤول عنها بأعلم من السائل". قال: فأخبرنی عن أماراتها. قال: "أن تلد الأمة ربتها، وأن ترى الحفاة العراة العالة رعاء الشاء یتطاولون فی البنیان". قال: ثم انطلق، فلبثت ملیّاً، ثم قال لی: "یا عمر! أتدری من السائل؟" قلت: الله ورسوله أعلم. قال: فإنه جبریل أتاكم یعلمكم دینكم»رواه مسلم[۷]. ۲- (۱) حضرت عمر رضي الله عنه گوید: ما روزی در محضر پیامبرخدا‍ ص نشسته بودیم که ناگهان مردی با لباس‌های بسیار سفید و موهای بسیار سیاه، به میان ما آمد که هیچ نشانه‌ای از مسافر بودنش به چشم نمی‌خورد و هیچ یک از ما او را نمی‌شناخت. تا اینکه آمد و پیش روی پیامبر‍ جنشست و دو زانویش را به دو زانوی پیامبر‍ ص چسباند و دست‌هایش را روی ران‌های خویش نهاد. آن‌گاه گفت: ای محمد‍ جاز اسلام برایم بگو. پیامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: اسلام آن که شهادت دهی جز خدا هیچ معبودی وجود ندارد و محمد صلى الله عليه و سلم پیامبرخداست.نماز فرض را به نحو احسن بجا آوری، زکات واجب را بپردازی، ماه رمضان روزه باشی و در صورت توانایی، حج خانه‌ی خدا بکنی». [آن مرد ناشناس] گفت: درست گفتی: ما از او در شگفت ماندیم که از پیامبر صلى الله عليه و سلم سؤال می‌کرد و پاسخش را تصدیق می‌نمود. آن‌گاه گفت: از ایمان برایم بگو. پیامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: ایمان این است که به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی، ایمان داشته باشی و روز آخرت و تقدیرهای خیر و شر را باور کنی». [آن مرد ناشناس] گفت: درست گفتی: حالا از احسان برایم بگو. پیامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: احسان این است که طوری خدا را عبادت و پرستش کنی که گویی او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی، بدانی که او حتماً تو را می‌بیند». گفت: از روز قیامت برایم بگو(چه وقتی است)؟ پیامبر‍ ص فرمود: من در این مورد از تو عالم‌تر و داناتر نیستم.» آن مرد گفت: پس از نشانه‌های قیامت برایم بگو، پیامبر‍ ص فرمود: وقتی که کنیز، سید و آقایش را بزاید(یعنی وقتی که مادر به صورت کنیز اولادش درآید و اولاد نسبت به مادرشان بی‌ادب و گستاخ شوند و مانند کنیز با او رفتار نمایند) و پابرهنگان بی‌جامه و بینوا و چوپان را خواهی دید که ساختمان‌های بلند می‌سازند(و با پول و ثروت و مال و منالی که بدست می‌آورند بر دیگران فخر می‌فروشند)». حضرت عمر رضي الله عنه گوید: پس از این سؤال و جواب، آن مرد از حضور پیامبر‍ ص خارج شد و رفت. من مدت اندکی در نزد پیامبر‍ ص درنگ کردم. پیامبر صلى الله عليه و سلم پرسید:ای عمر! می‌دانی آن سؤال‌کننده کسی بود»؟ گفتم: خدا و رسول او داناترند. پیامبر‍ ص فرمود: آن مرد جبرئیل بود، آمده بود تا دین‌تان را به شما بیاموزد». [این حدیث را مسلم روایت کرده است.
شرح: ایمان و اسلام»: ایمان در لغت به معنای تصدیق‌کردن است. و در شریعت مقدس اسلام به نوعی خاص از تصدیق گفته می‌شود که شامل تصدیق یکتایی و یگانگی خداوند، ملائکه، کتابهای آسمانی، پیامبران الهی، روز آخرت و تقدیر خیر و شر می‌باشد. ولی اسلام دارای دو معنی است: اول: اقرار به زبان، خواه اینکه موافق قلب باشد یا خیر(یعنی فقط روی‌آوردن به عمل ظاهر). دوم: تصدیق با زبان و قلب همراه باانجام فرامین و تسلیم محض در همه‌ی موارد. ایمان» به تقدیر:قضا، به معنی علم خداوند به وقوع شیء از ازل و قدر» به معنی ایجاد آن شئ مطابق با آنچه از ازل خداوند به آن علم داشته است می‌باشد. و برای مسلمان لازم و ضروری است که ایمان داشته باشد به اینکه خداوند متعال تمام آنچه را که انسان‌ها انجام می‌دهند و تمام آنچه را که وابسته به مخلوقات است می‌داند و ایجاد تمام این امور مطابق با علم ازلی خداوند است. و ایمان داشته باشد که علم خداوند محیط به ازل و ابد و تمام زمان‌ها و مکان‌ها می‌باشد. و قبل از اینکه انسان به وجود بیاید، خداوند می‌داند که این انسان خوب یا بد، و می‌داند که این انسان است که به میل و اختیار خود راه سعادت را انتخاب می‌نماید یا راه بدبختی را. و خداوند عز و جل می‌داند که فلان شخص به اراده و اختیار خود، فلان عمل را در فلان زمان و فلان مکان انجام می‌دهد، ولی علم خدا شخص را مجبور به انجام آن عمل نمی‌نماید چرا که علم خداوند نوری است کاشف، نه قوه‌ای مجبورکننده و اجبارآور، و به هیچ‌وجه این علم ازلی و سابق خداوند بدانچه انسان‌ها در آینده انجام می‌دهند، جبری ایجاد نمی‌کند. و این انسان‌ها هستند که خودشان اراده و اختیار و کسب و تلاش خویش به چیزی روی می‌آورند که اهداف ارادی آنان است و خداوند نیز مرادشان را (هرچه می‌باشد خوب یا بد) به اتمام می‌رساند و تحقق می‌بخشد. پس در مسئله‌ی قضا و قدر هیچ‌گونه رابطه‌ای بین قضا و قدر با جبر و اینکه خداوند انسان را بر انجام یا عدم انجام فعلی معین، مجبور کند وجود ندارد. ان تلدالامة ربتها»: یعنی زن، آقا و سردار خویش را بزاید» به این معنا که دختری که از زنی متولد می‌شود، پس از رشد و بلوغ بر مادر خود حکفرمایی می‌کند. احترام به والدین از سوی فرزندان از بین می‌رود و نه تنها فرزندان از مادران خویش اطاعت و فرمانبرداری نمی‌نمایند بلکه در مقام امر و نهی‌کردن به آنها قرار می‌گیرند، چنان‌که امروز شاهد این سخن پیامبر‍ص در سطح جامعه‌ی انسانی و اسلامی هستیم. وان تری الحفاه العراة.»: این بخش از حدیث اشاره به این مطلب دارد که هنگام نزدیک‌شدن قیامت و در آستانه‌ی وقوع آن، چنان حرص و طمعی در جان پابرهنگان بی‌جامه و افراد نادان و 
چوپان و بی‌سواد، ریشه می‌دواند که علیرغم فقر و بینوایی خویش، از هر راه غیر انسانی و نامشروع برای شرکت در رقابت‌های دنیوی و ساختن آسمان‌خراشها بهره می‌گیرند و آن را مایه‌ی افتخار و مباهات خویش قرار می‌دهند و امور حکومتی و منصب‌ها و مقام‌ها نیز به دست همین نااهلان و افراد پست و اوباش می‌افتد. و در این حال ساعت نابودی و خرابی دنیا و پایان یکباره‌ی آن فرا می‌رسد. چنان‌چه پیامبر‍ص می‌فرماید اذا وسد الامر الی غیر اهله فانتظر 
الساعة». هر گاه کار به غیر اهل آن سپرده شود در انتظار تباهی آن باشید».


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زیبازندگی کنیم وبلاگ شخصی رام کاف